صدایت میکنم آقا...
همین جایم...خودم...تنها...
از این پایین به آن بالا...صدایم می رسد آقا...؟!
نگاهم در زمین گیر است...خودم هم خوب میدانم...
بســـــــی دیر است...
بســــــی دیر است برای پر زدن اما؛
امیدم را نگیر آقا...
از این سقف گناهانم دعا بالا نمی آید...
دعا آنجا نمی آید...
دعایم را ببر بالا...شفاعت کن مرا آقـــــــــــا...
شما را میدهم سوگند...
به حق مادرت زهرا...نگاهت را نگیر آقا...
نگاهت را نگیر آقا...
نگیر آقا....
...